سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دوست

بنام هستی بخش جهانیان
و پیوند دهنده قلب ها

زندگی چیست خون دل خوردن
اولش رنج و اخرش مردن

غریبی سخت مرا در گیر داده
فلک بر گردنم زنجیر داده

فلک از گردنم زنجیر بردار
غریبت خاک دامنگیر داده

غروب ها یادت می افتم
یاد اون چشات می افتم

یاد اون حرفهای شیرین
که با هم داشتیم می افتم

چه کنم از دست عزیزان گله نیست
گرهم  گله ای است حوصله ای نیست

می دونم اسیرت می مونم
واسه دو چشمات می خونم

ای ساروان اهسته رو کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم با دستانم می رود

سرو چشمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یا دسمن نمی کند

جوانی هم بهاری بود و بگذشت
بها یک اعتباری بود و بگذشت

میون من و تو یک الفتی بود
که ان هم نو بهاری بود و بگذشت

نمی دانم دلم پروانه کیست
کجا می گردد و در خانه کیست

نوشته شده در جمعه 89/1/13 ساعت 6:45 عصر توسط پوریا نقی زاده| نظرات ( )


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت